درکه و زیباییهایش
درکه و تصویرهایی از زیباییهایش:
وقتی که ذهنت پر میشود از دغدغهی کار و هیاهوی شهر و دلت میخواهد جایی در دل طبیعت روحت را از نو تازه کنی، درکه میتواند با همهی زیباییهایش و با همهی انرژی نهفته در دلش، جزء اولین انتخابها باشد.
از همان ابتدای مسیر، صدای آب و رقص نور لای برگهای چنارو بوی خاک نمخورده حالت را خوب میکند. اینجا هر فصلش یک حس و حال خاص دارد:
پاییزش مثل بوم نقاشی است، پر از رنگ، پر از نور وآسمانش سایه میشود به روی سرت. گاه گاهی نیز، پوست ترکخوردهی انارها وسوسهات میکنند که خودت را میهمان کنی به جرعهای از زندگی.



زمستانش کمی دنجتر است. سرد است و سرما کوه راخلوت میکند و میشود صدای هر گامی که بر میداری را بشنوی. قندیلهای یخی کوچک سر راهت سبز میشوند و لرزه به جانت میاندازند اما حس نوشیدن یک لیوان چایداغ جانت رادوباره گرم میکند. گلسنگها سبزتر از همیشه سر از سنگ بیرون میآورند و کلاغها هر از گاهی همراهت میشوند.

بهارش با رودهای پر آب و گلهای رنگارنگ و صدای آواز پرندگان پر است از جلوههای زیبای طبیعت.


و اما تابستان، میتوان چند ساعتی از گرمای طاقتفرسای شهر پناه برد به کوه و در سایهی درختها و کنار رودفرشی پهن کرد و پاها را در آب زد و لذت برد.

حال اگر دلتان کوهپیمایی و کمی سکوت میخواهد بالاتر بروید، صبحانه را در کافههای سر راه بخورید (املت و عدسی و هر چه صبحانهی دلچسب دیگر که باب میل باشد) و آرام آرام مسیر را چند ساعتی تا رسیدن به پلنگچال طی کنید و با دور شدن از پای کوه بیشتر از سکوت طبیعت لذت ببرید.
مثل همیشه زیبا و قشنگ…دوست عزیزم
درود
زیباست
موفق باشی
سلام
سپاس